یه خسته نباشید بگم به کنکوری ها ،سختی زیاد کشیدن تواین مدت! واینم رنج نامه یک پشت کنکوری: مثل چندین جنگ تحمیلی گذشت آنچه در دوران تحصیلی گذشت دوستانم درس میخواندندومن فکرمیکردم به یک کارخفن دوستانم حرف سنگین میزدند دم به دم برپاوبنشین میزدند عاقبت ازبس که هی برپاشدند نورچشمان معلم هاشدند درعلوم تجربی واردشدند عشق گازومایع وجامد شدند درزبان فارسی دانا شدند جزونزدیکان مولانا شدند شک ندارم عین سعدی میشوند حافظ وعطار بعدی میشوند من ولی اکسیربرمس میزدم جای درس ومشق هی پس میزدم بیخیال شیمی وجغرافیا بودکارم پانتومیم ومافیا هرکه چون من بیخیالی میکند سیم هایش اتصالی میکند هی نخواندم درس وچشمم کورشد سدراهم عاقبت کنکورشد حال گاهی تست شیمی میزنیم گاه گل یاپوچ تیمی میزنیم Pes* فوتبال رایانه ای اینم بگم که،آقا جزوتو نده به این واون میبرن داغونش میکنن می آرن!ازما گفتن... بنده یک جزوه نویس متبحر بودم جزوه های همه خوشکل همه چون باقلوا جزوه کل دروس از عربی تاورزش کپی از تک تکشان حکم طلا داشت طلا! آخرترم همه دربه درمن بودند تاببینندرخ(!)دفترزیبای مرا از صمیم دلش احوال مرا میپرسید آنکه در طول یک ترم نمیشد پیدا من اگرجزوه خودراندهم نامردی ست واگرهم به آنها بدم واویلا! دفترم میرودوتاکه به دستم برسد صفحاتش همگی گم شده وپخش وپلا پاره های تن من پاره شوند وتنشان زخمی از لکه چای است واضافات غذا عهدکردم که دگرجزوه خودراندهم دوستان گل من البته حتی به شما! ....?....
چیزی که الان ودرقرن بیست ویکم محور تمامی مباحث ومسائل هست بحث فرهنگ ملل وبه طور ویژه پوشش مردم است،درعصری که دراون دشمن درقالب جنگ نرم به ملت ما تجاوز فرهنگی کرده است،لازمه که تفاوت های این دو فرهنگ وبه طورخاص پوشش این دوفرهنگ یعنی فرهنگ ایرانی اسلامی وفرهنگ غربی رو بدونیم. تفاوت عمده فرهنگ جدید غربی وفرهنگ اسلامی در تعریف «انسان» منعکس میشود.اگرانسان برحسب فرهنگ غربی موجودی ست که معنویت فرع،وبنای زندگی او مادیات است،در فرهنگ اسلامی موجودی ست که معنویت،کمال مطلوب وغایت ونهایت زندگی اوست. نکته مهم این است که در فرهنگ اسلام معنویت هرگز درمقابل مادیت وجسمانیت قرار نگرفته است.دین نیامده تا مارا یکسره از جسم غافل سازد آمده تابه ما درقالب اعتدال«اندازه»بیاموزد. درچنین بینشی دیگرتن تنهابخش وجودانسان نیست وخوشبخت شدن نیز تمتع محدود جسم میان تولد ومرگ نیست.انسان راه های درازی درپیش دارد که مرگ یکی از گذرگاه های آن است.اوروبه سوی خدا دارد که کمال مطلق وسرچشمه همه خوبی ها وارزش هاست.او خود را شریف تر از آن می بیندکه به جسمش شناخته شودو وظیفه انسانی خود را خطیرتراز آن میبیند که تنهابه آرایش جسم بپردازد. انسان درهمه بینش ها ازجمله اسلام برای آن لباس به تن نمیکند که تن را عرضه کند بلکه لباس میپوشدتا خود را بپوشاند. لباس پوست دوم انسان نیست،خانه اول اوست. لباس انسان پرچم کشوروجود اوست،پرچمی که او بر سردر خانه وجود خود نصب کرده است وبا آن اعلام میکند که ازکدام فرهنگ تبعیت میکند.هم چنان که هرملتی باوفاداری واحترام به پرچم خود اعتقادش رابه هویت ملی وسیاسی خود ابراز میکند.هرانسان نیز مادامی که از یک سلسله ارزش ها وبینش ها پیروی کند لباس متناسب باآن بینش ها به تن خواهد کرد. شگفت است که هرگاه صحبت از پوشش ساده اسلامی به میان می آید،مخالفان میگویند شمامیخواهید زن را از حضورفعال درجامعه محروم کنیدواو را در خانه محبوس سازید.درپاسخ باید گفت:اتفاقا چون درتفکر اسلامی زن باید بعنوان یک انسان به صورت جدی وارد اجتماع شود،لازم است دست از تجمل وخودنمایی بردارد. لازمه اجتماعی بودن این است که فردکم تر به خود بپردازد وچون قطره ای در دریای جامعه غرق شود،لازمه وارد اجتماع شدن این است که«من»ازمیان برود و«ما»ایجادشود.اگرقرارشود هر زن وهرمردی باتوجه به لباس و روی وموی خویش سعی کند که از خودهرچه بیشتر یک«من»مشخص ومتفاوت ازدیگران بسازدنمیتواند بخوبی وارداجتماع شود. کریستین آندرسن داستانی دارد که شاید شنیده باشید:«دوخیاط مکار وارد شهری شدند وپادشاه را فریب دادند که ما میتوانیم لباسی برای شمابدوزیم که تارش ازطلا وپودش ازنقره است،اماتنهاافراد حلال زاده میتوانند این پارچه راببینند.پادشاه با خوشحالی موافقت کرد ودستوردادهردوخیاط هرچه میخواهند برایشان مهیا شود،دوخیاط نیز کارگاهی عریض وطویل بپاکردند وبه هوای بافتن پارچه ودوختن لباس دست درهوا میچرخاندند.روزی پادشاه وزیر را به دیدن لباس نیمه کار فرستاد،وزیروقتی پارچه ای ندیدبرای حفظ آبرویش وقتی پیش پادشاه برگشت از زیبایی وبی نظیر بودن پارچه سخن هاگفت،کار لباس تمام شد وقرارشدتا پادشاه آن لباس را درجشنی بزرگ به تن کند. خیاط ها لباس را باآب وتاب به تن پادشاه درست میکردند،اطرافیان همگی ازترس آشکار شدن حلال زاده نبودنشان ازلباس تعریف میکردند پادشاه باخودگفت:ظاهرا تنها کسی که اینجاحلال زاده نیست منم... وسعی کرد بالباس راه برود،درمیدان شهرمردم جمع شده بودند تالباس طلا ونقره پادشاه را ببینند...پادشاه لخت وعریان راه میرفت وچندنفرپشت سرش ادامه لباس نادیده را گرفته بودند،مردم هم ازترس آبرویشان همگی اززیبایی لباس تعریف میکردندناگهان کودکی ازمیان مردم فریاد زد:این که لباس به تن ندارد؟این چرالخت است؟ کم کم چندکودک دیگرهم همین حرف هاراتکرار کردند،تا اینکه تماشاچیان نیز با تردیداین سوال را از یکدیگرپرسیدن که چرا لباس به تن ندارد؟چرا...و... اینک تمدن غرب چنین وانمود میکندکه میخواهدبرای انسان لباسی بدوزد بی نظیر اما درحقیقت بجای آنکه لباس برتن انسان کنداو رابرهنه ساخته است وهیچ کس جرئت نمیکند فریاد برآوردکه لباسی درکارنیست وحاصل این همه مدوپارچه وچه وچه،برهنگی انسان است.آیامردمی پیدا میشوند که صداقتی کودکانه داشته باشند ودرمقابل جهانی که برهنگی را لباس می داند،جرئت کند وفریا برآرند؟ چرا آن مردم مانباشیم که ایضا قدرتش رانیز داریم؟ قوت افرنگ ازعلم وفن است ازهمین آتش چراغش روشن است علم وفن را ای جوان شوخ وشنگ مغز می باید نه ملبوس فرنگ...
پسرها هر وقت شیطنت میکردند یک سیلی محکم صورتشان را نوازش میکرد
ابتدا،الهم عجل لولیک الفرج هرچقدر فکر کردم اولین مطلب مفیدی که میتونه در وبلاگم قرار بگیره چیه،به هیچ موضوع خوبی نرسیدم بجز مهدویت ومنجی!این یکی ازمهم ترین مسائل قرن 21ام هست که بطور خلاصه به قسمت کوچیکیاز اون می پردازیم در سال 1984میلادی یا 1369شمسی کنفرانسی در فلسطین اشغالی ودر شهر تل آویو برگزار شد تا به تاثیر اعتقاد به مهدویت درمیان مسلمانان وبه ویژه ایرانیان بپردازد دراین کنفرانس به این نتیجه رسیدند که هویت سیاسی شیعه وعامل موفقیت آن اعتقاد بهمهدی(عج)است.وگفتند: آنان بانام حسین قیام میکنند وبا نام مهدی قیامشان را حفظ میکنندازآن پس بودکه هالیوود توجهش به این منجی جلب شد. اوتاثیرمهدویت را درتعارض با خواسته های خود دیدوسعی کرد برضدآن فیلم بسازد وماجرا را به گونه ای دیگر جلوه بدهد. غربی ها معتقدند که اگر بتوانی آینده را پیش بینی کنی میتوانی آن رابسازی! هالیوودکه به تاثیر تصویر درفرهنگ سازی و البته فرهنگ سوزی وتغییرمبانی فکری واعتقادی جوامع ایمان آورده بود بسرعت شروع به ساخت وتهیه فیلم هایی کرد که به نوعی به آخرالزمان ومنجی می پرداخت. پیشگویی های نوسترآداموس اولین فیلمی بود که توسط یک کارگردان یهودی به نام اسکار ولز ساخته شد. این فیلم منجی راکسی معرفی میکند که نام آخرین پیامبر رابرخود دارد ومسلمان است،اما به حدی کشتار میکند وبرخورد وحشیانه با مردم دارد که عملا همه از او متنفر خواهند شد.لباس اوعربی مانند است ودستاری بر سردارد. پیام کل فیلم آن است که این منجی مسلمان فردمحبوبی نخواهد بودو ششصد میلیون مسلمانی که درخاورمیانه هستند وثروت عظیمی ازنفت وگازمنطقه را دارندبرای صلح جهانی خطرناک اند. دریک نگاه میتوان این فیلم هارا به 5دسته تقسیم کرد: آخرالزمان تکنولوژیک آخرالزمان طبیعی آخرالزمان دینی آخرالزمان علمی-تخیلی آخرالزمان اسطوره ای یا افسانه ای آخرالزمان تکنولوژیک:دراین فیلم ها ساخته های دست بشر روزی برضداو شورش میکنندو تکنولوژی دشمن خالقش خواهد بود.این موضوع در فیلم هایی مثل دکترفرانکشتاین به تصویر کشیده شده است: منجی دراین آثار یک فرد دانا وشجاع وقطعا آمریکایی است که باشهامت ودانش خود. پیروانش را هدایت میکند ودشمن را که همان تکنولوژی ست شکست میدهد.(دقت کنیدنوع رهبری مورفیوس ونئو درماتریکس. واینکه نئو یا منجی خودیک تکنسین کامپیوتر است که برضدابرکامپیوتر وفضای مجازی قیام میکند. آخرالزمان طبیعی:در فیلم هایی مثل برخورد عمیق ،آرماگدون، دنیای آب و پارک ژوراسیک سعی شده تا بیان شود که بالاخره طبیعت که مورد هجوم انسان قرار گرفته است وانواع آلودگی های زیستی در آن پدیدآمده است عصیان میکندو وقایعی چون سیل.زلزله وگردباد وآتش فشان های عظیم یا برخورد شهاب سنگ را موجب میشود. آخرالزمان دینی:در این موردزمانی نیروی شر یاشیطان با وسوسه ویا باحضور فیزیکی اش،یا ضدمسیح(آنتی کرایست) یا دجال که در زمان خاصی از زندان آزاد خواهد شد،حیات بشر را تهدید خواهد کرد منجی درچنین شرایطی ظهور میکند وجالب است که حتما او یک متدین(کشیش یاقدیس)است که سحر شیطان راباطل میکند. این منجی هم آمریکاییاست!!! به فیلم هایی مثل جن گیریک ودو وپایان روزگار دقت کنید. آخرالزمان علمی تخیلی:در این روش سینماگران واقعیت وخیال را باهم ترکیب کرده وبه مقصود خودمیرسند. نیروهای شر همان فضایی هایی هستند که از آن سوی کهکشان به زمین حمله ور میشوندفیلم های بیگانه،روزاستقلال،عنصرپنجم، وجنگ ستارگان. و آخرالزمان اسطوره ای یا افسانه ای:در این فیلم ها یک هیولای نادیده یا جادوگری وحشتناک زندگی انسان ها را تهدید میکند و دراین شرایط منجی ظهور میکند وبه سرزمین اسرار آمیز این موجود سفر میکند وباسلاح های اسرار آمیزی ان را از بین میبرد.ودر نهایت یک طلسم راکشف وباطل میکند. به حلقه درارباب حلقه ها یاهنر جادوگری هری پاترنگاه کنید. حرف آخر: میگویند سازمان سیاه در پرونده امام زمان(عج) فقط عکس ایشان را کم دارد. در هرصورت اسرائیل وآمریکا وبطور کلی دشمنان اسلام اهمیت مهدی(عج) برای مسلمانان را درک کرده اند و احساس میکنند که ظهور نزدیک است. آنان با این فیلم ها دو هدف را دنبال میکنند اول ترساندن مسمانان مبنی براینکه حتی اگر مهدی ظهور کندیک منجی غربی اورا شکست خواهد داد وتوصیف خوی وحشی گرانه برای امام زمان(عج)و دوم اینکه غربی ها میخواهند به مردمشان القاکنند که مهدی با ظهورش نابودگری را آغاز میکند ودر صورت وقوع این امر یک منجی مهربان آمریکایی همه را نجات خواهد داد. ودرآخر متوصل میشیم به این جمله زیبا که خدانکنه زمانی ذکرش ازیادمون بره: الهم عجل لولیک الفرج... ای پاسخ گرامی امن یجیبها تعجیل کن بخا طرما نا شکیب ها چشم جهان به چشمه ی دستان سبز توست جاری شواز و رای فراز و نشیب ها
دخترها هر وقت شیطنت میکردند یک ضربه فانتزی کوچولو روی دستشان میخورد.
خودتان قضاوت کنید : کدام ضربه درد بیشتری دارد؟
روزهای جمعه که مدرسه ها تعطیل بود :
دخترها کنار عروسک هایشان لالا میکردند
پسرها شدیداً بخاطر نمرات پایین سرکوفت می خوردند و البته گاهی هم ممنوع شدن از مشاهده کارتون.
دخترها هیچی نمیشدند . چون قرار بود در آینده ازدواج کنند و نان آور خانه هم نخواهند بود.
هنگامی که پدر خانواده شب به منزل می آمد :
پسرها فرار میکردند و یه گوشه ای میخزیدند تا چغولی های مادر ، کار دستشان ندهد.
دخترها به بغل پدر میپریدند و چپ و راست قربون صدقه میشنویدند.
روز اول مهر ماه که مدرسه ها باز میشد :
دخترها فقط به پسرها میگفتند : چطوری کچل ؟
در 18 سالگی :
دخترها ورودشان به پادگان طبق قانون ممنوع است .
در دانشگاه :
دخترها فقط در بوفه مینشینند و به پسرهایی که زیر چشمی به آنها نگاه میکنند افاده میفروشند
در هنگام نمره گرفتن :
دخترها فقط پیش استاد میروند و یک لبخند میزنند و نمره 4?5 آنها به 17 تبدیل میشود.
دخترها میگویند : مرسی!
در مخ زدن : پسرها باید دلقک بازی در بیاورند تا طرف تازه بفهمد که وجود دارند ، دو ساعت منت بکشند تا طرف تلفن را بگیرد ، هفته ها برنامه ریزی کنند تا طرف قرار بگذارد ، ساعت ها باید خالی ببندند تا طرف خوشش بیاید و هنگام بهم خوردن رابطه ماه ها و در مواردی دیده شده است که سالها در هوای دلگرفته پاییز پیپ بکشند و قهوه بنوشند و هی آه بکشند .
دخترها فقط کافی است که یه لبخند بزنند و چشم ها را نازک کرده ، لبها را غنچه و سری به سمت موافق تکان دهند و هرگاه رابطه بهم خورد فقط میگویند فدای سرم.
هنگام خواستگاری :
دخترها فقط کافی است بنشینند و لام تا کام حرف نزنند
هنگام ازدواج :
دخترها فقط باید جهیزیه بدهند که احتمالا به دلیل شروع خرید جهزیه از اوان کودکی همش بنجل شده و آقای داماد باید با تحمل هزارتا منت آنها را قبول کرده ، دور ریخته و یه سری جدید بخرد
دخترها هم باید دستور بدهند و دیگر هیچ.
دختر ها فقط کافی است که کلید ماشین لباس شویی ، کلید ماشین ظرفشویی و کلید مایکرو فر را فشار دهند و در حالیکه ناخن هایشان را مانی کور میکنند با مادرشان در مورد رنگ موی دختر خاله جاری عمه خانم فرخ زمان خانم بحث و تحلیل علمی داشته باشند.
قالب جدید وبلاگ پیچک دات نت |